کفشهایم کو؟

ساخت وبلاگ
برای وصف انسان‌ترینِ انسان‌ها، حد اعلای ایثار و انصاف، زُهد، عبادت، احساس، عشق، مهربانی، ایمان، شجاعت، اخلاق و عدالت، حد اعلای واژه‌ها شایسته است. سید علی موسوی گرمارودی چه زیبا کوچکی افکار و واژه‌ها و بزرگی مولا را تصویر کرده است:تو، آن بلندترین هرمی که فرعونِ تخیّل می‌تواند ساختو من، آن کوچک‌ترین مور، که بلندای تو را در چشم نمی‌تواند داشتبا این همه، هر بیت و هر واژه‌ای که در مدح و ستایش «شه ملک لافتی»، «بر جریده‌ی عالم» ثبت شود، ارزشمند است. بیت‌های زیر، عرض ارادت بیدل به مولا علی علیه‌السلام و حیرانیِ او در توصیف مردی‌ست که «دانش‌ها حیران اوست». زبانِ گبر اگر در دیر، نام شرم او گیردکند آتش عرَق چندان، که گرداند مسلمانش .بضاعت کو که باشد تحفه بزم قبول آنجا؟جهان گر شرم دارد، زیره نفروشد به کرمانشطریق عجز می پویم، نمی دانم چه می گویم؟!به توصیف خداوندی که دانش‌هاست حیرانش ولادت علی علیه‌السلام و روز پدر مبارک کفشهایم کو؟...
ما را در سایت کفشهایم کو؟ دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : heyranii بازدید : 71 تاريخ : چهارشنبه 26 بهمن 1401 ساعت: 12:22

دیروز صبح، جلد اول غزلیات بیدل کنار دستم بود. فاتحه‌ای دادم و صفحه‌ای باز کردم. این غزل آمد:

برق آفت لمعه در بی‌خبطی اسرار داشت

نعره‌ی منصور تا گردن فرازد، دار داشت

نغمه‌ی تار نفس بی‌مژده‌ی وصلی نبود

نبض دل تا می‌تپید آواز پای یار داشت

حق با بیدل است. خودش چه زیبا گفته بود:

بیدل! تجددی‌ست لباس خیال من

گر صد هزار سال برآید کهن نی‌ام

کفشهایم کو؟...
ما را در سایت کفشهایم کو؟ دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : heyranii بازدید : 115 تاريخ : دوشنبه 10 بهمن 1401 ساعت: 17:17

داشتم فکر می‌کردم شعر چیست؟تعاریف زیادی از شعر وجود دارد. ولی واقعا شعر، همه آن تعریف‌ها نیست و قطعا فراتر است. حس و عاطفه و خیال و شهود که در قالب کلمه نمی‌گنجد. استاد مهرداد اوستا در قصیده‌ی زیبایش شعر را «عشق، هنر، مهر، سخن، زندگی» می‌داند. این قصیده درباره شعر و شاعران فارسی است. چند بیتی از این قصیده‌ی زیبا را اینجا می‌نویسم:شعر، همان شرم، کرشمه، عفافشعر، همان جاذبه دختریشعر، همان سادگی کودکیشعر، همان عاطفت مادری.شعر، همان پرتو سینا و طورشعر، نه حیلت‌گری سامریشعر، همان عشق، همان زندگیشعر، سرافرازی و نام‌آوریدقیقا شعر همان زندگی است. معانی بلندی به انسان هدیه می‌دهد. شعر و کلا ادبیات و هنر، نوعی تاب آوری است. بعضی از ابیات، توان زندگی ما را بالا می‌برند؛ چون معانی والایی به ما می‌دهند. گاه این ابیات عرفانی است و گاه زمینی. مانند دو بیت زیر از سعدی شیرین سخن:سخت زیبا می‌روی یکبارگیدر تو حیران می‌شود نظارگیخستگانت را شکیبایی نماندیا دوا کن، یا بکش، یکبارگی...پ ن: پیوند زیر مطلبی است درباره «تجربه زیسته کاربران از عشق و شعر»«زبان ساده‌ی عشق» کفشهایم کو؟...
ما را در سایت کفشهایم کو؟ دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : heyranii بازدید : 68 تاريخ : دوشنبه 10 بهمن 1401 ساعت: 17:17

چه شب‌هایی که زیر ستاره‌باران «چمِ تنگ» آسمان را نظاره‌گر بودیم؛ هر ستاره‌ای را با اسمی صدا می‌زدیم. می‌گفتیم، رؤیای جاودانه‌ی ما را هیچ چیز نمی‌تواند ببرد؛ حتی «دشنام باد*»های وحشیِ مردادماه دشتستان!دیدی که بادهای هرزه چه دل‌هایی را بی‌تاب کرد و لرزاند؟ ما اما خودمان را سپر رؤیامان کردیم. همیشه می‌گفتیم مگر نه «آرمان‌خواهی انسان مستلزم صبر بر رنج‌هاست؟»**.یادت که می‌آید با همین حافظ‌خوانی گاه و بی‌گاه چه‌قدر همه‌ی پایان‌ها را خوش می‌دیدیم؟آن پریشانی شب‌های دراز و غم دلهمه در سایه‌ی گیسوی نگار آخر شدحالا از «سه قدم بالای آسمان» نیز فراتر رفته‌ایم و شادی‌کنان فریاد می‌زنیم:«دیدی گذشت آن‌همه آشفتگی؟»...پ ن: * این ترکیب از منوچهر آتشی‌ست.** این جمله از سید مرتضی آوینی‌ست.- «سه قدم بالای آسمان» نام یک فیلم است.- «دیدی گذشت آن همه آشفتگی پری؟»؛ مصرعی‌ست از سیده تکتم حسینی. کفشهایم کو؟...
ما را در سایت کفشهایم کو؟ دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : heyranii بازدید : 71 تاريخ : دوشنبه 10 بهمن 1401 ساعت: 17:17